هفته پیش دوست عزیزم ادریس میرویسی پیشنهاد داد که یک گزارشی از اثرات این پنجاه روز نوشتن، بنویسم. چه چیزی از این بهتر، هم قرار است از کاری که انجام دادهام بنویسم و هم اینکه یک موضوع خوب برای نوشتن به دست آوردهام.
راستی این را هم بگویم که ادریس از افرادی هست که خیلی از او یاد گرفتم، قبلن یک چالش چهل روز نوشتن اجرا کرده است که میتوانید داخل وبلاگش اینجا نوشتههایش را بخوانید.
داخل این نوشته کاری به تیتر و عنوان و اینکه مقاله را سئو کنم ندارم. هر چند در نوشتههای دیگر هم در این کار چنگی به دل نمیزنم.
نکاتی که بهتر بود در نظر بگیریم
ما به همراه جمعی از دوستان، چالش ۲۰۰ روز وبلاگ نویسی منظم را ۱۲ خرداد ماه شروع کردیم و قرار شد که ۲۰۰ روز به صورت منظم، هر روز یک پست وبلاگ ۵۰۰ کلمه بنویسیم. الان اعتراف میکنم که بهتر بود این ۵۰۰ کلمه را به ۵۰ کلمه کاهش میدادیم و برای این ۲۰۰ روز حداقل ۲۰ روز مرخصی در نظر میگرفتم.
نوشتن ۵۰۰ کلمه در روز واقعن کار سختی است و باید بگویم که روزهایی بوده که من نوشته خودم را با ۱۰۰ کلمه منتشر کردهام که به چالش پایبند باشم.
در میانه چالش خانه یکی از دوستان را دزد خالی کرد و چند روز درگیر حال بد آن شرایط وپیگیری کارهای شکایت در پاسگاه بود. چند نفر دیگر از دوستان درگیر ویروس جدید کرونا شدند و بستری شدند، به همین دلایل باید این مرخصی در نظر گرفته میشد.
گزارشی از ۵۰ روز وبلاگ نویسی
روزهای اول بخاطر ذوق و شوق زیاد هر روز نوشتم و منتشر کردم. به مرور روزهایی بود که بخاطر کارهای ناخواستهای که ایجاد میشد، نتوانستم بنویسم. در این شرایط تیتر مقاله را مینوشتم و منتشر میکردم.
این روزهایی که نمیرسیدم بنویسم را شب بیدار میماندم و جبران میکردم یا اینکه روز جمعه که زمان بیشتری داشتم، این کار را انجام میدادم. فقط با خودم طی کردم که بیشتر از یک روز وقفه ایجاد نشود که بتوانم جبران کنم.
نوشتن این مقالات در ابتدا زمان بسیار زیادی از من میگرفت، به مرور با بالا رفتن سرعت تایپ و ساختن یک چک لیست برای نوشتن توانستم در زمان کمتری بنویسم.
گاهی روزها پیدا کردن موضوع برای نوشتن بسیار سخت میشود. در اینجور مواقع چاره کار در باز کردن فایل ورد و نشستن پای لپ تاپ است. اندکی که چرت و پرت بنویسی، بالاخره از داخل آنها چیزی به درد بخور پیدا خواهد شد.
در این ۵۰ روز بخاطر اجرای چالش، پیاده روی را مرتب نتوانستهام انجام دهم. خواب و بیداری کامل بهم ریخته و گاهی تا ساعت ۳ شب پای نوشتن مقاله مینشینم.
مقداری کمردرد حس میکنم که بخاطر استاندارد نبودن میز و صندلی است. کاری که برای سلامتی انجام میدهم نوشتن با تکنیک پومودورو است. ۲۵ دقیقه مینویسم و ۵ دقیقه از پشت میز بلند شده و قدم میزنم.
با توجه به فشردگی چالش و هماهنگی با سایر دوستان خیلی کمتر کتاب خواندهام. البته که یک هفته است بعد از بیدار شدن خودم را مجبور کردهام حداقل ۱۰ صفحه کتاب بخوانم.
در این ۵۰ روز نتوانستم به مطالب دوستانم در سایت و اینستاگرام سر بزنم و همین خیلی ناراحتم کرده است.
ارتباطاتم خیلی سطحی شده است و تعداد پیامها و تماسهایم به شدت کاهش یافته است و این هم یکی دیگر از مواردی است برای آن ناراحت هستم.
راستی این گزارش نویسی هم خیلی جالبه برای مقاله نوشتن هر از گاهی انجامش خواهم داد.
تداوم شما تا اینجا هم تحسینبرانگیزه. وقتی آدم وارد یک چالش میشه با مزایا و معایب طرحی که ریخته کمکم آشنا میشه. همهی اینا تجربه هستن و با ارزش. یک پیشنهاد دارم قبلا با بچهها این مسیر رو رفتیم و پیشنهادم اینه: دو یا سه روز رو به بازنویسی مطالب قبلی اختصاص بدید. اینجوری دوستان برمیگردن به مطالب قبل و چیزهایی رو تغییر میدن و ویرایش میکنن و ازنو مینویسن. یک استراحت کوتاهم هست. و نکته دیگه ازشون بخواین اونها هم مثل شما گزارش کار بنویسن در قالب یک پست و تجربه و نظرشون رو بگن.
خانم کیهانی ممنونم از بازخوردی که دادین نظر شما خیلی برام ارزشمنده چون میدونم که قبلن این مسیررو رفتین و خیلی تجربیات خوبی در این مسیر دارید که به درد همه ما می خوره. یک درخواست هم از شما دارم که یک روز برای ما وقت بگذارید تا در خدمتتون باشیم و برامون از تجربیاتتون بگید.
گزارش شما رو خوندم. اول از هم صداقت نوشتارتون برام جالب بود. روان و خودمونی نوشتید و البته اعترافات تون هم بامزه بودن. راستش نوشتن زیر ۵۰۰ کلمه هیچ یادگیری نداره. استانداردش همون ۵۰۰ کلمه است. از این بابت اشتباهی نشده. اما ۲۰ روز مرخصی دست شماست. یادتون میاد من در اولین استوریم برای شروع چالش نوشتم متعهد می شوم که انجام بدهم و اگر روزی مقدور نبود که انجام بدهم به محض امکان تعهدم رو از سر می گیرم. معنی دقیق تعهد همینه. یعنی این که بدون نگرانی و سرزنش یه روز یا دو روز هم انجام ندی ولی متاسفانه روش تربیتی ما ایرانی ها اینه که دو روز که پشت مون باد میخوره دیگه هیچی ! باید به جای فشار آوردن و زورکی در مسیر بودن متعهد ماندن را یاد بگیریم.
متن شما به من این پیام رو میده که شما با توجه به شرایطتون کمی برنامه تون سنگینه. پیشنهاد من اینه که لطفا هر چه زودتر تعدیل کنید و بخشی از کارها رو حذف یا برونسپاری کنید. حتا نظر من اینه که اگر استوری کردن استوری های ما برای شما بار مضاعفه که این روال رو کات کنیم. شما هم مثل ما هستین و من درک می کنم که دو دقیقه هم دو دقیقه است که از وقت شما میره.
منم تجربه هایی تو این مسیر بدست آوردم که امیدوارم یه روز وقت بگذارم و بنویسمش. موفق باشید
سلام محمدرضا جان. خداقوت.
ممنون که نوشتی.
میفهمم سختیش رو، و البته حس خوبی که موقع انتشار هر مطلب به آدم دست میده رو.
ممنون که نوشتی این مطلب رو.
سلام. وارد وبلاگ شدم که پست کامنت نویسی را بخونم، این تیتر توجهم را جلب کرد.
گزارش خیلی خوب و صادقانهای بود. من هم خیلی کوتاه از این روزهایم مینویسم. مدتهاست که خیاطی میکنم منتهی قبلا روزهایی که کارم خیلی زیاد بود پست سایت و اینستاگرامم عقب میافتاد و کلا کمتر مینوشتم چون واقعا دیگر توان و انرژی نداشتم.
دو روز قبل از چالش شما با بیتا کیهانی تمرینی را آغاز کردم و قرار شد روند کارم را تغییر دهم و هر روز محتوایی تولید کنم. بعد هم وارد چالش شما شدم. چون تمام کارهای من با نشستن و تحرک کمی همراهه، دچار مشکلاتی شدم و ازمایشاتم اخبار خوبی را به دنبال نداشت. باید یکی از کارها را تا مدتی کنار میگذاشتم. طبیعتاً این کار باید کار خیاطی میبود.
زمانی که با بیتا کیهانی این چالش را برای اولین بار اجرا میکردیم بعد از ماه اول بهشون گفتم: ادامه بده. چون بدون پیگیری شما، مطمئن نیستم پایبند بمانم.
ماه دوم متعهدتر شدم و ماه سوم گفتم: اگر پیگیری هم نکنی من دیگر به خودم متعهد شدهام.
من هم در این مدت فکر کنم ۲یا۳ روزی ننوشتم. واقعا نشده که بنویسم. مهمانداری و کارهای ضروری، مخصوصا روزهای جمعه.
اگر یادتان باشد همان اوائل پیشنهاد دادم که حداقل جمعهها استراحت باشد ولی موافقت نشد.
مهم نیست که روزی هم ننویسیم اما متعهد بمانیم که رها نکنیم.
بعد از اتمام ۲۰۰ روز تجربیاتم را خواهم نوشت. شاید هم در قالب یک ایبوک بنویسم. سپاسگزارم آقای کریمی، موفق و تندرست باشید.
من هم این پست را تازه دیدم آقای کریمی. شما پیشروی فروتن و خودمونیای هستید.
به نظرم برنامه تون احتمالا شلوغه و با نظر دوستمون بابت استوریها موافقم.
اما من خوشحالم که توی تله این چالش افتادم و از شما هم ممنونم که آغازگر فتنه بودید. من از ۱۶ خرداد وارد شدم و یه روز وقفه اون وسطا افتاد. خیلی خیلی راضیم از این روند هرچند به نفعتونه که این روزا چشمم بهتون نیفته😁 چون حسابی نفسگیره این کار و گاهی آدم با خودش میگه اصن این میم رکاف کجاست من دو کلوم باهاش کار دارم!