قدم صفر و مهمترین چیزی که در یادگیری هر چیزی باید به آن توجه کنیم، طرز فکر و نگرش ما نسبت به خود یادگیری است. ما اگر باور نداشته باشیم که میتوانیم یاد بگیریم و یادگیری از جنس مهارت است، نمیتوانیم در مسیر یادگیری قدم بگذاریم.
چند طرز فکر در یادگیری داریم؟
برای نوشتن مطالب این مقاله از کتاب طرز فکر خانم کارل دووک استفاده شده که توسط انتشارات نوین به فارسی ترجمه شده و شما میتوانید آن را تهیه کنید و بخوانید.
خانم کارل دووک در این کتاب افراد را به دو دسته از نظر طرز فکر و نگرش تقسیم بندی کرده است:
طرز فکر ثابت: در این طرز فکر ما بر این باور هستیم که ویژگی های ما تغییر ناپذیر هستند. در این طرز فکر ما به یک سری برچسب به خودمان میچسبانیم و تلاش میکنیم که بارها و بارها آنها را اثبات کنیم.
در طرز فکر ثابت کسی به یادگیری اهمیت نمیدهد و از آن لذت نمیبرد. در این طرز فکر ما به دنبال حفظ و نگهداری از برچسبی هستیم که به خودمان زدیم.
طرز فکر رشد: در این طرز فکر ما بر این باور هستیم که میتوانیم ویژگیهای اولیه خودمان را از طریق تلاش، پرورش دهیم. اگرچه افراد ممکن است در موارد زیادی، مانند استعداد و مهارتهای اولیه، علایق یا خلق و خو و سرشت با یکدیگر تفاوت داشته باشند، اما همه افراد میتوانند از طریق ممارست و تجربه تغییر کرده و رشد کنند.
داشتن شور و شوق به رشد و پایبند ماندن به آن، مشخصه طرز فکر رشد است که موجب ایجاد اشتیاق به یادگیری میشود، در این طرز فکر ما باور داریم که یادگیری از جنس مهارت است و با تلاش میتوانیم این مهارت را در خودمان پرورش دهیم.
آیا موفقیت به معنای یادگیری است یا اثبات باهوش بودن شما است؟
به این نقل قول بنجامین باربر توجه کنید:
من جهان را به ضعیف و قوی یا موفقیتها و شکستها تقسیم نمیکنم، من جهان را به یادگیرندگان و غیریادگیرندگان تقسیم میکنم.
چه چیزی یک فرد را غیر یادگیرنده میکند؟
هر کسی با میل شدید به یادگیری متولد میشود. نوزادان روزانه مهارتهای خود را گسترش میدهند. نهتنها مهارتهای عادی، بلکه سختترین کارهای طول عمرشان را، مانند راهرفتن و صحبتکردن را یاد میگیرند.
آنها هرگز تصور نمیکنند که این کارها بیشازحد سخت است یا ارزش تلاش کردن ندارد. نوزادان نگرانِ اشتباهکردن یا تحقیرشدن نیستند. آنها راه میروند، میافتند، بلند میشوند. آنها فقط بهسوی پیشرفت تلاش میکنند.
چه چیزی میتواند به این یادگیری پرشور پایان دهد؟ داشتن طرز فکر ثابت. به محض اینکه کودکان بتوانند خودشان را ارزیابی کنند، برخی از آنها از چالشها میهراسند. آنها از باهوش نبودن میترسند.
کودکان دارای طرز فکر ثابت میخواهند مطمئن شوند که موفق میشوند. افراد باهوش همیشه موفق میشوند. اما از نظر کودکانی که طرز فکر رشد دارند، موفقیت به معنای رشد دادن خود و به معنای باهوشتر شدن است.
انتخاب طرز فکر مناسب برای یادگیری
افراد دارای طرز فکر ثابت، انتظار دارند که قبل از هرگونه یاگیری، توانایی به خودی خود آشکار شود. گذشته از همه اینها، اگر آن را داشته باشید، دارید و اگر نداشته باشید، ندارید.
افراد دارای طرز فکر رشد، میدانند که با تلاش میتوانند هر مهارتی را یاد بگیرند و آنها به دنبال چالش هستند و از آن لذت میبرند و باور دارند هر چقدر چالش بزرگتر باشد، بیشتر رشد خواهند کرد.
دو معنا برای توانایی وجود دارد، تواناییِ ثابت که باید اثبات شود و تواناییِ قابل تغییر که باید از طریق یادگیری پرورش یابد. ما میتوانیم بررسی کنیم که کدام یک از طرز فکرها را داریم و در ادامه میتوانیم انتخاب کنیم که کدام طرز فکر را داشته باشیم.
زمانی که وارد طرز فکری میشوید، وارد جهان جدیدی شدهاید. در جهانی که صفات ثابتی دارد، موفقیت یعنی اثبات هوش یا استعداد و به اثبات رساندن خودتان. در جهان دیگر که ویژگیهای در حال تغییر دارد، موفقیت به معنای ارتقای خودتان برای یادگیری چیزهای جدید میباشد. به معنای توسعه خودتان است.
در یک جهان، تلاش چیز بدی است. تلاش بدین معناست که شما باهوش یا با استعداد نیستید اگر باهوش بودید، لازم نبود تلاش کنید. در جهان دیگر، تلاش آن چیزی است که باعث میشود باهوش و با استعداد شوید.
میتوانید انتخاب کنید، طرز فکرها، تنها باورهای ما هستند. آنها اعتقادات قدرتمندی هستند، اما تنها، چیزی در درون ذهن شما میباشند و میتوانید ذهن خود را تغییر دهید.
طرز فکر رشد، مدل ذهنی یادگیرنده است که باید آن را انتخاب کنیم تا تبدیل به یک فرد یادگیرنده شویم.
به این فکر کنید که دوست دارید به کجا برسید و چه طرز فکری شما را به آنجا میرساند.
تمرین برای تغییر طرز فکر در جهت یادگیری
سه برچسب که اخیرن برای خودتان استفاده کردهاید را بنویسید.
جملات مهارت محور را جایگزین جملات برچسب محور کنید.
توضیح دهید که برای هر کدام چه کارهایی میتوانید انجام دهید؟
به به به کیف کردم. عجب مقاله ای👏👏👏 واللا برچسبی که الان چندین سال هست با خودم حمل می کنم اینه که 《صبا. تو که میتونی، چرا بهتر از این نمیشی》و بعدش
نوبت به شروع سیکل معیوب سرویس کردن دهنم می رسه. نوشته تون باعث شد مغز و روحم بهتر نفس بکشه. برای حل کردنش دیگه نمیخوام کار خاصی بکنم که مبادا دیر بشه، اینو تازه یاد گرفتم که به طور طبیعی با بالا بردن اعتماد به نفس همه چیز رو به راه میشه. (نه از طریق این متدهای آبکی که فلان جا باید حواست باشه و فلان چیز رو نگی). تجربه ام رو خیلی خالصانه میگم. من همش فکر می کردم باید همه از من راضی باشن و به به و چه چه کنن و اون روزی که کسی یکمی نظر مخالف داشت باهام فوری ساکت می شدم و می رفتم توی لاک خودم. الان اما خیلی راحت و بدون هیچ ترفند و چیزی هر موقع که بحثی به میون میاد نظر مخالف رو گوش می دم اگه مغرضانه بود محل نمیدم و کار خودم رو میکنم اگه درست بود هم قبول می کنم و بدون سرزنش کردن خودم سعی می کنم بیشتر راجع بهش فکر کنم. چرا؟ چون مهم ترین آدم توی زندگیم رو پیدا کردم، خودم هستم. حالا نمیدونم چه ربطی به مقاله شما داشت ولی دوست داشتم اینحا راجع بهش حرف بزنم😁